پایان



این چَند روز

که منتظرت بودم

به اندازۀ چند ماه یاچند سال نگذشت

به اندازۀ همین چند روزگذشت

اما 

فهمیدم

ماه یعنی چی

روز یعنی چی

لحظه یعنی چی

این چندروزگذشت 

و فهمیدم

گذشتن، زمان، انتظار یعنی چی

کلی منتظرت  بودم یه تماس بگیری درست همون لحظه که زنگ زده بودی گوشیم انتن نداشته و. کلی غصه خوردم


یکی ازم پرسید چرا انقد درگیر یه خواستنی ، گفتم نمیدونم یعنی واقعا نمیدونم ها درگیر یه بازی ام که توش خیلی ضعیفم اما بازم دارم ادامه میدم این بازی مثل این میمونه که سوار یه گاری باشی و اون سوار بنز هرچی تلاش کنی بهش نمیرسی ، ولی باید به بازی ادامه بدم ولی نمیدونم چرا! ولی میدونم همین ندونستن یعنی که خیلی خواستمو میخوام  


خبر به دور ترین نقطه جهان برسد

نخواست او به منه خسته بی گمان برسد

شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت کسی که سهم  تو باشد به دیگران برسد

چه می کنی؟اگر او را خواستی یک عمر

به راحتی کسی از راه ناگهان برسد

رها کنی برود از دلت جدا بشود

به انکه دوست ترش داشت به ان برسد

رها کنی بروند و دوتا پرنده شوند

 خبر به دورترین نقطه جهان برسد

گلایه ای نکنی و بغض خویش را بخوری

که هق هق!. تو مبادا به گوششان برسد

خداکندکه.نهنفرین نمیکنم نکند

به او که عاشق او بوده ام زیان برسد

"خداکند این عشق فقط از سرم برود"

خداکنه که فقط زود ان زمان برسد

"خداکندکه  فقط زود ان زمان برسد"


پ.ن:761روز پیش این وبلاگ واسه من ساخته شد خیلی واسش ذوق داشتم وخوشحال بودم بهترین هدیه بود برام

تو این مدت هروقت قهربودیم یا دلخور این وبلاگ اشتیمون میداد

ولی امروز عمر همه چی به آخر رسید

هم این وبلاگ و هم رابطه مون .


ازاونی که این وبلاگ رو بم هدیه داد ممنونم و ازش میخوام اگه یه روزی به اینجا سر زدواسش  مقدور بود این وبلاگ رو حذف کنه 


ح جیمی عزیزم

میدونم که داریم روزهای سختی روپشت سرمیذاریم.

ازهم دوریم و کلی انتظار روی هم جمع شده

 و من کلی بیتابم و دلتنگ 

و توکلی کلافه ای.

ولی خب ما باید امیدوار باشیم  به اینده

ببین روزهای خوب ما هم تو راهن

پس از اون "لبخندای قشنگت لطفا"


خیلی دلم واست تنگ شده میتونی حس الانم رو بفهمی؟

میتونی درک کنی که چقد دلتنگ و پریشونم؟

تو که میدونی چقد دوستت دارم و همیشه دلتنگتم،تو که میدونی دلتنگ ک میشم حساس و زود رنج میشم 

پس چرا انقد بی تفاوتی؟

چرا یه تماس نمیگیری حالم رو بپرسی؟ مگه یه تماس، یه احوال پرسی چقد وقتت رو میگیره؟

اونقد دلتنگتم که حتی نمیتونی تصورش کنی.

این حجم از دلتنگی داره خفه م میکنه .نمیتونم نفس بکشم انگار تحت فشارم،انگار میون یه جمعیتی گم شدم و خودم رو چقد تنها ومظلوم میبینم.

:(

"هرجای دنیایی دلم اونجاست"


 خیلی دلم واسه ت  تنگ شده ولی.

و حالا بماند که چقدر تو این لباس جدیدات جذاب تر شده بودی و چقد بت میومدو من با دیدنت چقد ذوق کردم و.

ولی انگار لاغرشده بودی ولی بازم جذابیتت رو داری

و من چقد دلم میخواد صدات رو بشنوم ولی.

خودمو درک نمیکنم اصن نمیدونم چرا این حرفاروبه خودت نمیگم

هوووف:/



دوست داشتم باشه .

همه کار میکردم تا بمونه هرکاری . من تموم توانم و گذاشته بودم روی اینکه عاشقش باشم عاشق چشماش صداش لبخندش .

من عاشق بودم براش چیزی کم نمیذاشتم از دوست داشتن .

کی میتونست عین من دوسش داشته باشه .

اما من میخواستم حواسش پیشم باشه نگاش مال من باشه خنده هاش مال من باشه من میخواستم باشه فقط باشه .

ولی نخواست
.
دیگه خودمم خسته شده بودم از این همه حقارت از دوستت دارم گفتنایی که به التماسای من الوده بود

از این عشق یکطرفه از این همه ترحم خسته شده بودم  از اینکه.
.
بیدل دهلوی میگه:ترک ارزو کردم رنج هستی اسان شد
ولی من وقتی ارزومو ترک کردم و روارزوم خط کشیدم تحمل دنیا برام سختههعی 


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها